loading...

آئین مستان

متن سینه زنی زمینه شهادت امام رضا,سینه زنی زمینه شهادت امام رضا,شهادت امام رضا,امام رضا,متن سینه زنی زمینه امام رضا,سینه زنی زمینه امام رضا,سینه زنی زمینه شهادت

آخرین ارسال های انجمن
عنوان پاسخ بازدید توسط
مقتل امام حسن عسکری علیه‌السّلام ‌ 7 2232 aboozar
مقتل امام رضا علیه‌السّلام 9 1745 aboozar
مقتل امام حسن مجتبی علیه‌السّلام 9 1292 aboozar
اهانت مرد شامی به امام حسن مجتبی (ع) 0 695 aboozar
مواعظ مهم امام حسن مجتبی (علیه السلام) در ساعات پایانی عمر 0 633 aboozar
متن مقتل ---- زیارت جابر بن عبدالله انصاری در روز اربعین 0 606 aboozar
عسکری صحیح است یا عسگری؟ 0 3494 aboozar
متن مقتل حضرت رقیه (س) 1 6709 aboozar
خطبه زین العابدین (علیه السلام) در کوفه 0 2843 aboozar
متن مقتل امام سجاد (علیه السلام) 3 3810 aboozar
حاج محمدباقر منصوری مداح اهل بیت (ع) درگذشت. 0 3240 aboozar
نیازها و بایدهای هیئت داری در کلام رهبری 10 3568 aboozar
کلاس مداحی حاج میثم مطیعی برای نوجوانان 0 4140 aboozar
احادیث درمورد ایام عزاداری 1 3678 aboozar
متن مقتل معتبر حضرت زهرا (س) 9 7262 aboozar
چرا نام پدر میثم مطیعی در لیست ترور منافقین قرار گرفت؟ 0 4952 aboozar
حاج غلامرضا سازگار:دوست دارم درحال ذکر اباعبدالله الحسین(ع) از دنیا بروم 0 5892 aboozar
توصیه خواندنی امام حسن عسکری (علیه السلام) به شیعیان 0 4370 aboozar
کتاب مقتلی که دکتر میثم مطیعی در حال ترجمه آن است 0 5539 aboozar
دعای پایان ماه صفر 0 4181 aboozar
خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 264 زمان : نظرات (0)

*گفت: بابا!...*

ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده

*روضه خونِ شب آخر خود امام رضاست، حالا یه مروری هم به بعضی از روضه ها میکنه...*

ناله اي بر لبم از فَرطِ تقلا مانده

سوختم از عطش و چشم به دریا مانده

باز دلتنگ جوادم كه در اين شهر غريب

به دلم حسرت يك گفتن بابا مانده

*شنیدنش هم سخته، من بمیرم برا دل جوادالائمه که منظره رو دیده..‌.گفت: *

دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد

*جگرم از فرط تشنگی نمیسوزه، جگرم برا چیز دیگه ای میسوزه ...*

دست و پا مي زنم از بس جگرم مي سوزد

به لب سوخته ام روضه ي زهرا مانده

جان به لب مي شوم و كرب و بلا مي بينم

كه لب كودكي از فرط عطش وا مانده

*دم آخرش امام رضا داره یک به یک روضه هارو‌ مرور میکنه ..*

مادرش چشم به راه است كه آبش بدهند

واي از حرمله آنجا به تماشا مانده

شعله ورمي شوم از زهر و حرم مي بينم

كه در آتش دو سه تا دختر نو پا مانده

دختري مي دود و دامن او مي سوزد

رد يك پنجه  ولی بر رخ اوجا مانده

اين طرف غارت و سيلي و نگاه بي شرم

آن طرف بر نوک نيزه سر سقا مانده

*اباصلت میگه: طبق دستور آقام جلو‌ در ایستاده بودم، منتظر بودم، حضرت فرموده بو اباصلت! اگه دیدی موقع برگشت عبای خودم رو روی سر انداختم،  بدون اینا به مقصودشون رسیدن، کار از کار گذشته...

میگه: دل تو دلم نبود، نکنه بلایی سر آقام بیارن...دَرِ کاخ باز شد دیدم امام رضا عبارو روی سر انداخته...

این زهر خیلی زهر بدی بود، به امام حسنم‌ زهر دادن، اما چهل روز در بستر بود، اما این زهر سریع امام رضا رو‌ از پا انداخت، چه زهری بود این نانجیب به امام رضا داد ؟!

اباصلت میگه: یه ذره راه تا خونه رو دیدم پنجاه مرتبه هی نشست روزمین، گاهی دست رو‌جگرش میذاشت، میگفت: آخ پسرم! گاهی وقتا که تعادل از دست میداد میخورد رو زمین میگفت :آخ مادرم ....

میگه تا رسیدن تو‌ حجره فرمود: همه درهارو ببند کسی به دیدنم نیاد، فرش این حجره رو هم‌جمع کن...

گفتم: آقا! درهارو‌ میبندم‌چشم، اما چرا فرش رو‌جمع‌کنم؟! حضرت فرمود: لحظات آخر عُمرِ منه، میخوام مثل جد غریبم رو‌ خاکا جون بدم...

میگه: مثل شخص مار گزیده به خودش می پیچید امام رضا، اما میدونستم منتظره، چشم به راهه، یه مرتبه دیدم یه آقا زاده ای وارد حجره شد، شال عزا گردن انداخته، صورت مثل ماه میدرخشه، حواسم پرت بود سؤال کردم، گفتم‌: شما کی هستید؟ من همه درهای حجره رو بسته بودم، فرمود: اباصلت! خدایی که یه لحظه از مدینه من رو به توس بیاره، قادر نیست از در بسته وارد کنه!؟

فهمیدم جوادالائمه است، عذر خواهی کردم، گفتم: آقاجان! تشریف بیارید باباتون خیلی وقته منتظرتونه...

امام رضا تو این چند روزی هم‌ که حضرت تو بستر بودن، نوشتن: آقایی که بدون غلامهاش سر سفره نمی نشست،  غذارو حتما باید با غلامها میخورد، این روزا هرچی آقارو‌ گفتن: سر سفره تشریف نمیارید؟ میفرمود: غلام ها بخورند، نوش جانشون، من توان ندارم بشینم...

این امام رضا با این حال، اباصلت میگه: تعجب کردم، همۀ وجودش رو امام رضا جمع کرد تا جوادالائمه از در اومد، دیدم این چند قدم رو بلند شد، با پاهای خودش راه رفت، دست گردن جوادش انداخت، رو زمین افتاد...

درستش هم همینه، آدم‌ وقتی جَوُونش رو‌میبینه جون میگیره، اما نمیدونم‌چرا یه جَوُون تو‌کربلا، وقتی باباش دیدش جون از پاهاش رفت...

از اسب پیاده شد چند قدم رو راه بره، یه وقت دیدن وسط میدان ابی عبدالله خورد زمین، دیگه پاهاش طاقت نداره، ای حسین...*

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 449 زمان : نظرات (0)

امام رضا دوایِ دردایِ بیشماره

هرکسی داره حاجت پیش آقا میاره

آقا اگرچه روسیاهم و بدم

به پنجره فولادیِ تو رو زدم

منم کبوتری که جلد مشهدم

خیلی بیقرارتم، خیلی بیقرارتم ..

تو حرم همیشه حال من خوشه

دوری از شما گدارو میکُشه

بطلب منو که دیگه وقتشه

خیلی بیقرارتم، خیلی بیقرارتم ..

«امام رضا امام رضا ..»

محبت تو مولا همیشه بی حسابِ

یه لحظه دوری از تو برایِ من عذابِ

من که دوست دارم تورو قدِ خدا

آقا کبوترم رو گنبدِ طلا

چی میشه ضامنم بشی امام رضا

یار مهربون من، یار مهربون من ..

از غذایِ حضرتی به من بده

خوش بحال اونی که مشهد اومده

تا حرم دلش دوباره پر زده

یار مهربون من، یار مهربون من ..

«امام رضا امام رضا ..»

اسم شما همیشه میون سینه قابِ

بهشت من همین جاست تو صحنِ انقلابِ

آقا من از شما فقط شفا میخوام

نگاه به این گدای بی نوا میخوام

دوباره اربعین یه کربلا میخوام

قربون وفای تو، قربون وفای تو ..

آب سقاخونه آب زمزمه

هر چی از خوبیت بگم بازم کمه

نظری آقا به حق فاطمه

قربون صفایِ تو، قربون صفای تو ..

«امام رضا امام رضا ..»

از داغ تو نشسته داغی میون سینه

کشته تورو آقاجون این سوز زهر کینه

تورو خدا رو خاکا دست و پا نزن

بیا و مادرت رو هی صدا نزن

آتیش به قلب غصه دار ما نزن

یار نیمه جون من یار نیمه جون من

بمیرم که زار و خون جگر شدی

روی خاک حجره محتضر شدی

بمیرم شکسته بال و پر شدی

یار نیمه جون من یار نیمه جون من

«امام رضا امام رضا ..»

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 275 زمان : نظرات (0)

پس از سلام نوشتم که خانه ات آباد
 ندادِ درس به جز عاشقی به من استاد

به جلوه ایی کند ناز تا خود محشر
 کبوتری که به نام تو می شود آزاد

به چشم هیچ کسی جز خودت نمی آیم 
فدای لطف پدر که مرا به دستِ تو داد

نمی شود که به اینجا رسید و سجده نکرد
 به سجده رفتم و گفتم که هرچه بادا باد

چقدر پنجره فولاد دلبری بَلَد است
 چقدر دل گره خورده به پنجره فولاد

نگفته لطف کند او، نگفته آگاه است
 اگر چه حاجت خود را کسی برد از یاد

دَمِ ورودی بٰابُ الجَواد مادر گفت
 از این در آمده هر کس از او گرفت اولاد

هزار و یک سخن از لطف او به لب دارم
 غبارِ صحن شفا داده کور مادر زاد

نوشته ام که مرا بعد مرگ بگذارند
 کمی کنار ورودی صحن گوهر شاد

امام رضا السلطان..

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 306 زمان : نظرات (0)

روح ایمان
سیّدی مولا رضا جان

السّلام ای هشتمین مِهر ولایت
السّلام ای بَحر اَلطاف و عنایت

ای فروغِ آفتابِ رحمتِ حق
ای مسیرَت بر همه راهِ هدایت

حُجَّتُ الله، ای امام اِنس و هم جان
خوانَمَت با سوز و آه و چشم گریان

آمدم با کوله بارِ جرم و عُصیان
ای رضا جان

روح ایمان
سیّدی مولا رضا جان

ای حریمِ قدسِ تو دارُالشِّفایم
مسجدُالحرام و مَروه و مِنایم

صحن هدایت و بقیع و سامرا
و کاظمین و کربلایم

روزی ام کن، ای وَلیّ کِبریایی
که شَوَم من مُحْرِمِ کرب و بلایی

در مسیرِ پاکی و اِخلاص و تَقوی
چون شهیدان

روح ایمان 
سیّدی مولا رضا جان

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 286 زمان : نظرات (0)

اَلا امامِ غریبان، سلام یا سلطان
امیدِ قلب ضعیفان، سلام یا سلطان

من و گدایی این در، تو و سخا آقا!
نظر به حالِ گدایان، سلام یا سلطان

خوشا غلامیِ دربارِ حضرتت، یک عُمر
تو و عطا به غلامان، سلام یا سلطان

منم که نوکرِ کویِ شَهِ خراسانم
تویی تو شاه خراسان، سلام یا سلطان

*بعد از دوماه چی میخوای از امام رضا؟...*

به جان نثاري تان مفتخر شدن زیباست
مرا بخوان ز شهیدان، سلام یا سلطان

گناهکارم اگر، ای رضا تو را دارم
منم ز خیلِ مُحبان، سلام یا سلطان

اگر اجازه دهی یک حرم بیایم باز
بگویم از دل و از جان، سلام یا سلطان

«سلام آقا! که الان روبروتونم
من اینجامو زیارتنامه میخونم
بذار سایه ات همیشه رو سرم باشه
قرارِ ما شبِ جمعه حرم باشه
حرم گفتم، هوای کربلا کردم
هواییتَم، فقط دورِ تو میگردم»

به صحن صحنِ حریمت طواف باید کرد
به ذکرِ نابِ رضا جان، سلام یا سلطان

ضیافت تو بهشتِ همیشۀ اَحباب
که من شدم به تو مهمان، سلام یا سلطان

رئوفی و به دلِ آشفتگان نظر داری
اَلا امامِ رئوفان، سلام یا سلطان

نوشته بر دَرِ جنت به خطّ نورانی
بگو به روضۀ رضوان سلام یا سلطان

* چقدر امشب بهت سلام دادم آقاجانم! به امید اینکه یکی از سلام هامو جواب بدی، نه من اشتباه گفتم، آقا به ما سلام کرده ما داریم جواب سلامِ آقارو میدیم...از همین جا دلت رو ببر حرمش، بعضی ها میرن صحنِ گوهر شادش، بعضی ها میرن صحن قُدسش...*

هر آنکه کرب و بلا، اربعین نشد رزقش
بگوید از دلِ سوزان، سلام یا سلطان

برای جدِّ غریبت که پِلکِ تو شد زخم
شده مُحبِّ تو گریان، سلام یا سلطان

غمِ اسیری زینب، غمِ یتیمان هم
تو را نموده پریشان سلام یا سلطان

به انتقامِ غریبان دعا کن ای آقا
عزیزِ عترت و قرآن، سلام یا سلطان

چگون دل بِکَنم ازلباسِ ماتمِ تو
چه گریه ها که نکردم دو ماه درغمِ تو

*خداحافظ پیرهن مشکیِ مُحرم، خداحافظ  پارچه های مشکیِ مُحرم، خداحافظ گریه های تویِ ماهِ صفر، خدا حافظ اربعینِ حسین، خداحافظ کربلایِ اربعین...*

نه ما فقط همه ی کائنات سینه زدن
در این دو ماه شب و روز پایِ پرچمِ تو

در این دو ماه چه دلها که از غمت لرزید
چه مُرده ها که مسیحا شدن با دَمِ تو

چه روضه ها که شنیدیم و زنده ایم هنوز
چگونه جان نسپردیم در مُحرم تو

* حال ما مثل اونایی است که میخوان از حرم خداحافظی کنند، هی سلام میدن، بعد چند قدم میرن، دوباره برمیگردن، آقا! شاید دوباره نتونم برگردم حرمت، شاید دیگه مُحرم نباشم...*

شاید به محرم نرسیدم آقا
این اشک علی الحساب پیشت باشد

آقا جان من رو حلال کن، من امسال خوب برات گریه نکردم...

هنوز خونِ تو در قتلگاه میجوشد
چه کرده با دلِ عشاق جسمِ درهمِ تو

دوباره ماهِ غمِ تو تمام شد اما
چگونه دل بِکَنم از لباسِ ماتمِ تو

*امشب امام رضا میخواد برای همه ی ما روضه بخونه، روضه خون امام رضاست، ما هم گریه کن...*

یابن‌الشبیب! عمه‌ی ما راه دور رفت
می‌خواست قتلگاه بماند به زور رفت

آتش گرفت چادرش اما کسی ندید
پنجاه و پنج سال قدش را کسی ندید

پنجاه و پنج سال  بدون غمی نبود
تا آن زمان مقابل نامحرمی نبود

پنجاه و پنج سال پرش را گرفته‌اند
مردانِ خانه دور و برش را گرفته‌اند

یابن‌الشبیب! عمه‌ی ما احترام داشت
چندین امام زاده و چندین امام داشت

پیشِ بزرگ قافله فریاد می‌زدند
یابن‌الشبیب! بر سرِ او داد می‌زدند

یابن‌الشبیب! دختر دلگیر را زدند
پنجاه و پنج ساله زنی پیر را  زدند

یابن‌الشبیب! آتش خیمه امان  نداد
فرصت به روی زخمی دختران نداد

یابن‌الشبیب! بسکه زمین خورد جان نداشت
می‌خواست راه علقمه گیرد توان نداشت

از پیشِ نیزه‌هایِ شکسته عبور کرد
او را به دست‌های خودش جمع و جور کرد

او را به ریگ‌های پریشان سپرد و رفت
او را به آفتاب بیابان سپرد و رفت

غریبِ گودالی،  یارالی
تشنه و بی حالی، یارالی

زیرِ سُمِ اسبا، یارالی
زخمی و پامالی،  یارالی

چیزی نموند از بدنت
با همه چیز میزدنت

تنها تویِ یه گُلِ جا
غریب گیر آوُردنت

صدات چه آرومِ، یارالی
تیغِ رو حُلقومِ، یارالی

مادرمون میگه، یارالی
بچه ام مظلومِ، یارالی

رگات چه نامرتبِ
شمر چقدر بی ادبِ

به من میگه تَنِ حسین
به زیرِ نعلِ مَرکبِ

تنها نذار مارو، یارالی
خیمه ی زن هارو، یارالی

می سپاری دستِ کی؟ یارالی
زینبِ کبری رو، یارالی

غصه مگه امون میده
بی تو رقیه جون میده

خولی داره به لشکرش
خیمه هارو نشون میده

*اباصلت دید امام رضا عبا به سر کشیده و افتان و خیزان داره میاد، جوری که روایت میگه: پنجاه بار امام رضا به زمین نشست و بلند شد، همینطور مثل مار گزیده امام رضا داره به خودش میپیچه... فرمود: اباصلت! فرش های حجره رو جمع کن، میخوام مثلِ جدم حسین جون بدم، میخوام این صورتم رو رویِ خاک بذارم، هی بگم: حسین!...اما جوادش اومد سرِ امام رضا رو بغل گرفت...
تویِ این عالم قرار نیست، سرِ هیچ کشته ای رویِ زمین بمونه اِلا حسین... همه رو یکی بود سرشون رو بغل بگیره، اما اربابِ من و تو اون لحظه های آخر صورتش رو گذاشت رویِ خاکِ کربلا، از زیر چشم هی داره خیمه هارو نگاه میکنه، دید یکی از دور داره میاد، به سر میزنه، به سینه میزنه...*

به سمت گودال از خمیه دویدم من
شمر جلوتر بود، دیر رسیدم من

*نوشتن امام رضا اینقدر غریب بوده، کسی رو نداشته براش گریه کنه، زنهای توس مهریه هاشون رو بخشیدن، گفتن: مهریه هامون رو میبخشیم، فقط به ما اجازه بدید ما بریم تشییع جنازه امام رضا، میگن: امام رضا کسی نداره، ما بریم زیرِ تابوتش رو بگیریرم، زنهای شهر توس همه گُل آوُردن، رویِ تابوتِ امام رضا ریختن، همه گریه میکردن برا امام رضا، اما یه شهر دیگه هم من سراغ دارم، زنهای اون شهرهم همه جمع شدن، روی پشت بامها رفتن، بعضی هام اون پایین می رقصیدن، کف میزدن، هلهله میکردن، چه خبر شده؟ میگن: یه عده خارجی آوُردن، ای حسین!

.

 

خادم اهل بیت‌ (ع) بازدید : 293 زمان : نظرات (0)

حرمت پناه و ملجأ فقیرانِ

قبله قلب همه مردم ایرانِ

واسه من یه افتخاره سند خاکِ

وطنم به نام سلطان خراسانِ

این شبها تو صحنت پره زائر پره حاجتمنده

باز داره یک زائر با هزار امید دخیل میبنده

از راه دوری اومده و از همه جا دل کنده

دوست دارم، حضرت سلطان

دوست دارم، شاه خراسان

سایۀ محبتت رو سرمه همیشه

تو دلم مهربونیت زده یه عمری ریشه

تو خودت از همه بهتر میدونی که نوکر

سالی یکبار نره مشهدالرضا نمیشه

میباره بارون کرمت روی سر زوّارا

باز دارن نقاره میزنن به عشق تو ای آقا

کاش باشه روزیمون اربعین کربُبَلا ان شاءالله

دوست دارم، حضرت سلطان

دوست دارم، شاه خراسان

با تو میشه تو هوای عاشقی قدم زد

میشه از یه حس خیلی فوق العاده دم زد

من به جرأت میتونم بگم که با تو میشه

لحظه لحظه خاطرات خوبی رو رقم زد

دستم تو دستاته میشه گفت آخرتم تضمینه

وقتی تو اربابی چقده نوکریتون شیرینه

میدونم این شبها مادرت داره منو میبینه

دوست دارم، حضرت سلطان

دوست دارم، شاه خراسان

 

تعداد صفحات : 206

درباره ما
Profile Pic
وبلاگ آئین مستان مرجع اشعار مذهبی، متن مداحی همراه باسبک، دانلود مداحی، آموزش مداحی، کتاب های مقتل و کتاب های آموزش مداحی می باشد. .::::::::.هر گونه كپی برداری از مطالب این سایت با ذكر صلوات برای فرج امام زمان (عج) بلامانع می باشد.::::::::. *****شما هم می توانید با تایپ اشعار مذهبی و متن روضه ها و ارسال آن از طریق سه روش: 1- عضویت در سایت و ثبت نام در انجمن 2- ارسال به ایمیل 3- درج آنها در قسمت نظرات اسم خودتان را در زمره خادمین ائمه اطهار علیهم السلام ثبت نمایید.*****
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 3320
  • کل نظرات : 204
  • افراد آنلاین : 80
  • تعداد اعضا : 346
  • آی پی امروز : 390
  • آی پی دیروز : 342
  • بازدید امروز : 1,804
  • باردید دیروز : 2,754
  • گوگل امروز : 13
  • گوگل دیروز : 13
  • بازدید هفته : 11,151
  • بازدید ماه : 91,771
  • بازدید سال : 1,301,695
  • بازدید کلی : 19,807,523